برگی از خاطرات شهدای غواص :
بغض کرده بود از بس گفته بودند: «بچه است؛ زخمی بشود آه و ناله می کند و عملیات را
لو می دهد» شاید هم حق داشتند نه اروند با کسی شوخی داشت نه عراقی ها.
اگر
عملیات لو می رفت،غواص ها - که فقط یک چاقو داشتند- قتل عام می شدند.فرمانده بغضش
را دید و اشتیاقش را، موافقت کرد.
بغض کرده بود توی گل و لای کنار اروند، در
ساحل فاو دراز کشیده بود. جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.یا کوسه برده بود یا
خمپاره. دهانش را هم پر از گل کرده بود که عملیات را لو ندهد.
پی نوشت :
شادی روح شهدای غواص صلوات ..........
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ....
ادعا میکنیم عاشق شهدا هستیم و دعا میکنیم که ای کاش عمرمان به شهادت ختم شود!
شاید اگر میخواهیم شهید شویم باید به وصیتشان عمل کنیم.
نمونه ای از اینها نماز است، برای تمام کارها وقت داریم و دقت... جز نماز که آخر وقت میخوانیم و بی دقت...
امان از نمازهایمان...
قسمتی از وصیتنامه شهید نعمت سلیمانی:
نماز را آرام بخوان که گویی خدا روبروی تو ایستاده است و تو را میبیند
و به سخنانت گوش میدهد و زنده و جاوید است و خیلی به تو لطف دارد.
از بهترین کارها این است که نماز را سر وقت بخوانید.
پی نوشت:
بار الها توفیق نماز اول وقت و با دقت را به ما عطا بفرما. آمین
کسانی که دنیا و اهلش را لایق ندانستند که حتی وجود خاکی خود را در بازار آن سودا کنند. آنان هرچه کردند برای خدا بود و خدا بهترین خریدار کالای وجودشان گردید.
شهدای گمنام اگر در زمین بی نشان و گمنام هستند اما در آسمانها و برای اهل آن شناخته شده اند و در حدیثی نورانی آمده:
مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء
پس برای شناخت آنها باید آسمانی شد، باید از ورطه خاک بیرون رفت.
گمنامی یک انتخاب است نه یک اتفاق! انتخاب یک روش!
پی نوشت:
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک.